خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد سر مویی به غلط در همه اندامم نیست گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست به خدا و به سراپای تو کز دوستیت خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست. گذری بر زندگی سعدی شیرازی
گذیده ای از اشعار شیخ اجل سعدی شیرازی
تو ,چشم ,ز ,دشنامم ,لطف ,اندیشه ,خبر از ,اندیشه ز ,و اندیشه ,از دشمن ,ز دشنامم
درباره این سایت